معنی اشرف مخلوقات
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
لغت نامه دهخدا
مخلوقات. [م َ] (ع اِ) آفریدگان و خلایق و جانوران و موجودات. (ناظم الاطباء): ایزد توانا که آفریننده ٔ کل مخلوقات است قطع صله ٔ رحم را از رذایل... شمرده. (عالم آرا). رجوع به مخلوق شود.
اشرف
اشرف. [اَ رَ] (اِخ) ملک اشرف فرزند کیومرث از ملوک رستمدار مازندران بود. پدر وی بسال 857 هَ. ق. درگذشت و ملک اشرف در زمان حیات پدر درگذشته بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 334 شود.
اشرف. [اَ رَ] (اِخ) درویش اشرف نمدپوش. شاعری بود که نظام قاری از اشعار وی استقبال کرد. رجوع به تاریخ عصر حافظ ص مح شود.
فرهنگ عمید
مجموعۀ موجودات آفریدهشده،
واژه پیشنهادی
ماسوی الله
فرهنگ فارسی آزاد
اَشْرَف، (علی اشرف)، (سید اشرف) -سید علی اشرف زنجانی، جوانی نورانی که در نهایت مظلومیت و استقامت و شجاعت در میدان شهادت فریاد یا بها کشید و در زنجان باین شرف کبری فائز شد،
معادل ابجد
1758